عروسکم
پارت : ۴۶
ویو ته :
وقتی صدای جویی رو شنیدم مکالمه رو قط کردم
ته : چیه
جویی : اممم من برات غذا اوردم
ته : مرسی من سیرم
جویی : بخور دیگه
ته : میخورم تو فعلا برو بیرون
جویی : اممم .... باشه
______
پیام جویی و آیو :
ج : انجام شد
آ : خوبه باید صبر کنی تا بیهوش شه
ج : نمیدونم
ج : میترسم
آ : گندی عه که زدی
آ : خبرا رو بده
ج : اوکی
___________
خونه مامان جنسو =
مج : باورم نمیشه من بالاخره دارم مادربزگ میشم
[جیسو با لبخند سر تکون داد]
پ: ماه چندمی؟
جیسو : اعع راستش
جین : چهارم یعنی تقریبا اول تموم شده داره میره تو ماه سوم(جیسو سرشو انداخت پایین)
م : جیسو چرا یه ماه پیش بهم نگفتی؟
جیس : خوب راستش.
م : جیسو بیا بالا تو اتاقم(جیسو نگاهی مضطرب به جین کرد و رفت)
اتاق بالا رو تخت=
م : جیسو داری واسه چی خجالت میکشی ؟؟؟
جیسو : ... .
م : چرا جوابمو نمیدی؟
(جیسو بغضش شکست و شروع به بیصدا گریه کردن کرد)
م : جیسو خوبی ؟
جیسو از مادرش فاصله گرفت
جیسو : من...منمن.....من تقصیری ندارم (اخرش گریه بلند)
ویو جین :
داشتیم با پدرناتنی جیسو صحبت میکردیم که صدای گریه جیسو رو شنیدم فنجون قهوه رو روی میز گذاشتم و با سرعت از پله ها بالا رفتم و در اتاق و باز کردم
جین : جیسو
دیدم مادرش داره ارومش میکنه رفتم پایین پای جیسو نشستم و دستامو رو صورتش قاب کردم
جین : جیسو خوبی ؟ گریه نکن عشقم ، قشنگم ترو خدا گریه نکن دلمو به اشوب نکش(شروع به بوسیدن دستای جیسو کرد)
جیسو : هق هقق بیا هق بریم(نفسش بند امده)
جین : باشه قشنگم هرچی تو بگی ، فقط دیگه گریه نکن باشه
(جیسو همراه با گریه لبخندی زد و سرتکون داد)
جین و جیسو فوران از اونجا خاج شدن و به سمت ماشین رفتن
ویو جین :
جیسو خیلی احساساتی شده البته بهش حق میدم بالاخره سلول هاش بهم ریخته ، مامانش جیسو رو سرزنش کرد فقط بخاطره شغلش،مامانش میترسه اینکه منو جیسو انقدر زود بچه دار شیم تیتره اخبار شه هیی من بیشتر نگران جیسو ام
جیسو : داریم کجا میریم
جین : قرار بود بعد از اینجا بریم خونه جنی
جیسو : اوکی
راوی : جیسو و جین و بچها کلی خوش گذروندن و قرار شد جیسو اون شبو خونه جنی بخوابه
_____
فردا صبح=
ویو ته :
صبح با تابیدن نور خورشید چشامو باز کردم و با جویی که لخت روی سینم بود مواجه شدم و نگاهی از زیر پتو به پاهام کردم و دیدم کامل هردومون برهنه ایم
ته : جویی جویی پاشو از روم
جویی : جانم ددی؟
ته : ددی و مرز چرا لختیم؟
جویی : مگه یادت نیس ما دیشب باهم رابطه داشتیم
ته : چچ..چیی.چی
جویی : من میرم حموم
_____
ویو ته : یه جای کار میلنگه من حتی تو مستی هم نزدیک این یابو نمیشم چطور ممکنه،اخه
______
جویی تو حموم به آیو زنگ زد
آیو : خوب دیشب خوش گذشت؟
جویی : نتونستم اونو عروسک ج.ن.س.ی ببینم ، برای همین فقط لختش
ویو ته :
وقتی صدای جویی رو شنیدم مکالمه رو قط کردم
ته : چیه
جویی : اممم من برات غذا اوردم
ته : مرسی من سیرم
جویی : بخور دیگه
ته : میخورم تو فعلا برو بیرون
جویی : اممم .... باشه
______
پیام جویی و آیو :
ج : انجام شد
آ : خوبه باید صبر کنی تا بیهوش شه
ج : نمیدونم
ج : میترسم
آ : گندی عه که زدی
آ : خبرا رو بده
ج : اوکی
___________
خونه مامان جنسو =
مج : باورم نمیشه من بالاخره دارم مادربزگ میشم
[جیسو با لبخند سر تکون داد]
پ: ماه چندمی؟
جیسو : اعع راستش
جین : چهارم یعنی تقریبا اول تموم شده داره میره تو ماه سوم(جیسو سرشو انداخت پایین)
م : جیسو چرا یه ماه پیش بهم نگفتی؟
جیس : خوب راستش.
م : جیسو بیا بالا تو اتاقم(جیسو نگاهی مضطرب به جین کرد و رفت)
اتاق بالا رو تخت=
م : جیسو داری واسه چی خجالت میکشی ؟؟؟
جیسو : ... .
م : چرا جوابمو نمیدی؟
(جیسو بغضش شکست و شروع به بیصدا گریه کردن کرد)
م : جیسو خوبی ؟
جیسو از مادرش فاصله گرفت
جیسو : من...منمن.....من تقصیری ندارم (اخرش گریه بلند)
ویو جین :
داشتیم با پدرناتنی جیسو صحبت میکردیم که صدای گریه جیسو رو شنیدم فنجون قهوه رو روی میز گذاشتم و با سرعت از پله ها بالا رفتم و در اتاق و باز کردم
جین : جیسو
دیدم مادرش داره ارومش میکنه رفتم پایین پای جیسو نشستم و دستامو رو صورتش قاب کردم
جین : جیسو خوبی ؟ گریه نکن عشقم ، قشنگم ترو خدا گریه نکن دلمو به اشوب نکش(شروع به بوسیدن دستای جیسو کرد)
جیسو : هق هقق بیا هق بریم(نفسش بند امده)
جین : باشه قشنگم هرچی تو بگی ، فقط دیگه گریه نکن باشه
(جیسو همراه با گریه لبخندی زد و سرتکون داد)
جین و جیسو فوران از اونجا خاج شدن و به سمت ماشین رفتن
ویو جین :
جیسو خیلی احساساتی شده البته بهش حق میدم بالاخره سلول هاش بهم ریخته ، مامانش جیسو رو سرزنش کرد فقط بخاطره شغلش،مامانش میترسه اینکه منو جیسو انقدر زود بچه دار شیم تیتره اخبار شه هیی من بیشتر نگران جیسو ام
جیسو : داریم کجا میریم
جین : قرار بود بعد از اینجا بریم خونه جنی
جیسو : اوکی
راوی : جیسو و جین و بچها کلی خوش گذروندن و قرار شد جیسو اون شبو خونه جنی بخوابه
_____
فردا صبح=
ویو ته :
صبح با تابیدن نور خورشید چشامو باز کردم و با جویی که لخت روی سینم بود مواجه شدم و نگاهی از زیر پتو به پاهام کردم و دیدم کامل هردومون برهنه ایم
ته : جویی جویی پاشو از روم
جویی : جانم ددی؟
ته : ددی و مرز چرا لختیم؟
جویی : مگه یادت نیس ما دیشب باهم رابطه داشتیم
ته : چچ..چیی.چی
جویی : من میرم حموم
_____
ویو ته : یه جای کار میلنگه من حتی تو مستی هم نزدیک این یابو نمیشم چطور ممکنه،اخه
______
جویی تو حموم به آیو زنگ زد
آیو : خوب دیشب خوش گذشت؟
جویی : نتونستم اونو عروسک ج.ن.س.ی ببینم ، برای همین فقط لختش
- ۱.۳k
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط